رنگ‌ها

معنا و مفهوم رنگ در ادیان

رنگ در ادیان

رنگ‌ها در گذشته بیانگر نیروهای خیر و شر بودند، گاه تداعی‌کننده ابلیس و پلیدی و ناپاکی و گاه نشانه تقدس و پاکی و خیر بودند. همچنین رنگها در ترکیب با فرم‌های مختلف برای نگهداری بشر از نیروهای شر مورد استفاده قرار می‌گرفتند. اگرچه ادیان رنگ خاصی ندارند، اما بـه تبعیت از مختصات خاص اجتماعی، فرهنگی و جغرافیایی گاه رنگ خاصی به آنها نسبت داده شده اسـت. نسبت دادن یک رنگ به دین و مذهبی خاص از بسترهای مختلفی سرچشمه می‌گیرد. پیچیدگی‌های فراوان اندیشه بشری و حیات اجتماعی، شناخت این بسترها را گاه بسیار مشکل می‌کند.

تقدس رنگ زرد در میان بودایی‌ها، قرمز در میان هندوها و نیز سبز زمردین در میان مسیحیان و فیروزهای و سبز در میان مسلمانان (و ایرانیان) نشان‌دهنده تفاوت جایگاه رنگ‌ها در میان تمدن‌های بشری است و مؤید این نکته است که هر رنگ با توجه به بینش و جهان‌بینی اقلیم و جغرافیا و آیین و مذهب در هر منطقه‌ای دارای تفاوت است. در منظر نگاه اسلامی و عرفانی، رنگ‌ها منزلت خاصی دارند و هریک از آنها به منزله نماد یکی از مراحل تعالی و رسیدن به حق تعالی تلقی می‌شوند. بـه طور مثال در تأویل‌های مختلف عارفانه در عالم تصوف و عرفان از جمله هفت اندام لطیف انسان علاالدوله سمنانی تقسیم‌بندی زیر را شاهدیم:

  1. جسم لطیف یا آدم هستی به رنگ سیاه یا خاکستری
  2. رده جان حیاتی یا نوح (ع)، آبی رنگ
  3. رده دل یا ابراهیم (ع)، سرخ
  4. رده ابرآگاهی یا موسی (ع)، سفید
  5. رده روح یا داود (ع)، زرد
  6. رده سر یا عیسی (ع)، سیاه
  7. رده مرکز خدایی یا محمد (ع)، واپسین رده نور سبز درخشان

به طور کلی رنگ‌ها در ادیان مختلف دارای مفهوم و معنای خاصی هستند که به طـور اجمالی به آنها می‌پردازیم

  • سفید در تحلیل رنگ سفید، معصومیت غیرقابل لمس و درک‌نشدنی را می‌توان عنوان کـرد. سـفید عدم تمایز و کمال متعالی، سادگی، نور خورشید، هوا، تنویر، پاکی و معصومیت و نشان قدوسیت است. امروزه لباس سفید نشانی از شادکامی است و اغلب لباس نوعروسان، سـفید است. هندیها در مراسم عزا سفید بر تن می‌کنندکه نشانه مشایعت متوفی به بهشت و رسیدن بـه کمال است. سفید به همراه قرمز به معنی مرگ است. در فرهنگ‌های گوناگون رنگ سفید را به معانی ذیل به کار می‌برند. در مذهب بودا نشان‌های از تسلط بـر نفس، نجات، تارای سفیدپـوش قلمداد می‌شود. در مسیحیت نماد روح مطهر، شادی، پاکی، بکارت و در یونان باستان نمادی از سوگواری، عشق، زندگی و مرگ است.

 

  • قرمز رنگی است متجاوز، که در تمدن‌های بدوی بسیار عمومیت دارد. زیرا با خشم، غضب، کشمکش و خطر رابطه نزدیکی دارد. در میان هندیان رنگ قرمز دارای جایگاه ویژه‌ای است و رنگی مقدس به شمار می‌آید. آنان پیشانی گاوها را با رنگ قرمز رنگ‌آمیزی می‌کنند و نوعروس را با رنگ قرمز از دیگران متمایز می‌نمایند. رنگ قرمز بـرای دفع چشم زخم هم در میان آنها استفاده می‌شود. در دین یهود قرمز بیشتر نشانه گناهان شهوانی است. پیتر بروگل نیز در نقاشی‌های خود ایـن رنگ را نشانه گناه می‌دانست. مسیحیان قرمز را سمبلی از شهیدان می‌دانند. در ژاپن این رنگ نماد خوشبختی و سعادت است. مصریان این رنگ را محافظ آتش می‌دانستند. در ایران نیز لباس عروسان بلوچی به این رنگ است. در مراسم آیینی عاشـورا نیـز قرمز نمـاد شهادت است. در ایران نشانه آتش و لباس پیروان بابک خرم دین است. لاله سرخ‌رنگ نیز نمادی از شهادت در فرهنگ ایرانی-اسلامی ماست.

 

  • رنگ زرد روی هم رفته از رنگ‌های نورانی است. این رنگ کنایه‌ای از خورشید، رنگ ابدیت و جاودانگی است. در قرن دهم در فرانسه، درب خانه جنایتکاران را بـا این رنگ مشخص می‌کردند؛ به نوعی رنگ خیانت است. در یونان باستان الهه‌ها و دوشیزگان را با رنگ زرد زعفرانی به تصـویر می‌کشـیدند. در قرون وسطی رنگ زرد کمرنگ نشان خیانت بود و نقاشی یهودای خائن را با رنگ زرد نشان می‌دادند. در چین و تمدن مسیحی غرب و تا حدی ایران، این رنگ سمبل تقدس اسـت و معمولاً هاله دور سر مقدسین با رنگ زرد نشان داده می‌شود.

 

  • آبی رنگ خرد است. فراست و کشف و شهود را به همراه دارد. بصیرت و اشراق و اندیشه را معنا می‌کند. آبی رنگی درونی است که در انسان حالتی ماورایی ایجاد می‌کند. یونانیان رنگ آبی را نمادی از ظلمت می‌دانستند. در کلیسا غالباً آبی بـه عنوان نشانه‌ای از شکوفایی، تواضع و اعتقاد استفاده می‌شود. در اندیشه مسیحی رنگ آبـی نمادی از ملکوت، حقیقت ملکوتی، ابدیت، ایمان و رنگ مریم عذراست. آبی در تفکر ایرانی نماد پاکی و معنویت اسـت. در معماری مساجد اسلامی، رنگ آبی و فیروزه‌ای بسیار به کار رفته است.

 

  • سیاه بیشتر به عنوان نمادی از بدی به کار گرفته می‌شود. تاریکی آغازین، خلاء، شر، ظلمت بزرگ، یأس، ویرانی، تباهی، اندوه، متانت، وقار و سنگینی؛ سیاه به معنی سخت سنگدل و غیرعقلانـی نیز هست. در نوع پوشش شاید بیانگر افسردگی، یأس و ناراحتی و سوگواری هم تلقی شود. امـا مفاهیم اجتماعی همواره در گذر تاریخ دستخوش تغییر و تحول بوده است. به طور مثال در هنر یونان که اصل آن بر پایه طبیعت‌گرایی و عقل پایه‌ریزی شده است، به پیکره‌هایی بر روی سفالینه‌ها بر می‌خوریم که تمام پیکره‌ها یکدست سیاه هستند و با خطوط سفید از هم جدا شده‌اند.
  • در این پیکره‌ها، تا حدودی نوعی تعادل و تقارن به چشم می‌خورد و بیشتر مؤید ارجح بودن خرد نسبت به احساس است. در ایران مشایخ صوفیه در پوشیدن یا نپوشیدن جامه‌ها و خرقه‌های سیاه متفق‌القـول نبودند، زیرا پیامبر (ص) رنگ سیاه را جز در مورد عمامه و کفش و عبا مکروه می‌دانستند و در احرام و کفن آن را جایز نمی‌شمردند. از سوی دیگر رنگ سیاه شعار رسمی خلفای بنی‌عباس بوده است. بنابراین، لباس رسمی آنها نیز سیاه بوده است. اینان کلاهی نوک تیز و قبایی هر دو سیاه بر تن می‌پوشیدند، بـه همین دلیل آنها را سیاه‌جامگان می‌نامیدند. رعایای آل‌عباس نیز سیاهپوش بودند. در تصوف رنگ سیاه را اغلب رنگ شیطانی و سیاه‌بختی و در مرتبه پایینی می‌دانند، ولی تعدادی نیز آن را رنگ تکامل یا به عبارتی بالاترین رنگ می‌دانند. بدین معنا که انتخاب رنگ سیاه یعنی گذشتن از عالم مادیت و از این منظر، رنگ سیاه در صدر رنگ‌هـا قرار می‌گیرد.